روزی با خود گفتم اگر اورا با غریبه ای ببینم ،تمام شهر را به آتش میکشم!!! اما حالا حاضر نیستم کبریتی روشن کنم تا ببینم او کجاست...!!! شاید آن روز که سهراب نوشت : تا شقایق هست زندگی باید کرد خبر از دل پر درد گل یاس نداشت
باید اینگونه نوشت :هر گلی هم که باشد
در جاده پر پیچ و خم زندگی گام بر می دارم گلبرگ های احساسات در گذر ناملایمات رنگ پژمردگی به خود می گیرند آن هنگام که آهنگ غم دلم را می نوازد.غبار از دفتر خاطرات تنهاییم می تکانم به یاد می آورم که در گلخانه دلم گلهای عشق پرورش می دادم و مشتری مهربانی که هر روز گل هایم را به قیمت گلخنده ای می خرید. کجاست خورشید عشق که دوباره شکوفایی این گلخانه را در بهار محبت به تماشا خاطرات رو فراموش میکنم مو به موشو / برو با هرکی که دلت میخواد رو به روشو . بدون دیگه واسه من مرده کسی که یه روزی با دنیا عوض نمیکردم یه تار موشو خـواب منی رویــای منی به قلـب من الهــام منی سوز منی آه منی ستاره ی شبهــای منی اگه تو رو داشته باشم انگاری دنیا رو دارم بدون تو دنیا رو دست من بدن بازم تو رو کم میارم عمر منی عشق منی ، عزیزترین کس منی ساز منی سوز منی ، قصیده ی راز منی صـدای آواز منی میدونی قلبم عاشقه ، هستی و دستامو بگیر الهام عاشقانه ها ، ظلمت شبهامو بگیر میدونی که دوست دارم قدر تموم عاشقا اگه تو دوستم نداری به قلب من بگو بمیر
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |